حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۶۷۹: جمالِ رویِ هم چون آفتابش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
جمالِ رویِ هم چون آفتابش شبی گر باز می بینم به خوابش به شمشیر از منش نتوان جدا کرد در آغوش ار کشم مستِ خرابش چه خوش باشد بدان شیرین زبانی که در شور آورد بر من شرابش نه آخر زان دهان باشد خوش آید اگر تلخ است اگر شیرین جوابش دلم کرده ست دندان بر لبش تیز به خونِ جانِ خود دارد شتابش خیالِ قامتش سرویست پیشم که هست از چشمۀ چشمانم آبش قرارم نیست بر بی دل ببخشند که بی دردی نباشد اضطرابش فراقم هم دری در وصل دارد زجایی می کشد چندین عذابش نزاری بس که کانِ جان بکندی ندیدی رنگ از لعلی مذابش حسودت بر حماقت می کند حمل که کوثر می کشد هم چون شرابش حکیم نزاری قهستانی