حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۶۰۳: فراموش کردم بلاد و دیار
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
فراموش کردم بلاد و دیار که برگشت بخت و بیفتاد کار گرفتار گشتم به دامِ بلا چه دامی بلایی سیه تاب دار کمندش لقب باشد و زلف نام خطِ استوا بر پسِ پشتِ یار به مارِ سیاهش تشّبه کنند اگر چه گزاینده نَبوَد چو مار به شب نیز هم انتسابش کنند ولیکن شبی دل گرفته ست و تار نمی گویم از خال و لب کز شکر برآورده از رشک و غیرت دمار ز چشمانِ مستش چه گویم که کرد به هر ناوکِ غمزه صد دل فگار کنارش گرفتم چنان در میان که گویی ندارد میانش کنار به صد رنگ دستان برون آورد ز دستانِ سیمیان به رنگ و نگار قضا چون چنین می رود بر سرم ز دستم برون می رود اختیار درین ورطۀ مشکل ای مدّعی ملامت مکن بر نزاری ِ زار حکیم نزاری قهستانی