حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۵۷۷: قیامت از جهان باری برآید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
قیامت از جهان باری برآید چنین سرو ار به گلزاری برآید نقاب از روی اگر خواهی برانداخت ازین آشوب بسیاری برآید مرا گویند بی کاری مکن پیش بکوشم هم مگر کاری برآید چو سوزن شد وجودم در خیالش ز پایم عاقبت خاری برآید امیدی نیست سوزن را که روزی سرش از حبیبِ دل داری برآید چه کم گردد ز دل داری که باری دمی گردِ دلِ یاری برآید چه خواهد کرد جز تسلیم مظلوم اگر دستِ ستم گاری برآید به هر کویی که بگذشتم رقیبی به رویم هم چو دیواری برآید نظر بر ماهِ تابان گر فکندم به چشمم آدمی خواری برآید نزاری حاجتی داری به زاری نکو زن فال گو آری برآید شبی گر در کنارم آرم میانش همه امیّدِ من باری برآید حکیم نزاری قهستانی