حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۵۲۰: چو ماه از گنبد خضرا برآمد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چو ماه از گنبد خضرا برآمد به عذرا از درم عذرا برآمد عرق بر خرمن ماهش نشسته چو شبنم برکنار کوثر آمد فرو هشته دو گیسوی مسلسل که هر یک زان کمند دیگر آمد در آن گرمی ز تنگی دهانش نفس پیچیده از حلقش برآمد گرفتم برکنارش تنگ اگرچه میانش در کنارم لاغر آمد ببوسیدم بنا گوش چو سیمش عجب کز سیم بویِ عنبر آمد بدو گفتم عجب می دارم الحق که یادت از من غم پرور آمد به من گفت ای فلان از فرط مستی جهان گویی مگر بر تو سرآمد بحمدالله فراغت داری از من که یک جامت به صد جان خوش تر آمد به سر در پاش افتادم که زنهار سر شوریده از خوابم برآمد نزاری هم مگر بینی به خوابش به بیداری که را کی باور آمد محال عقل باری نیست مارا که کس را نیم شب در بر خور آمد حکیم نزاری قهستانی