حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۵۰۹: من که باشم که مرا چون و چرایی باشد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
من که باشم که مرا چون و چرایی باشد یا چه مرغم که مرا با تو هوایی باشد شدم از دست خیال تو چو سوزن باریک سر آن رشته هم القصه ز جایی باشد گرنه سر در سر کار تو کنم پس دیگر چه به تدبیر چو من بی سروپایی باشد می نمایند به یکدیگرم از دور عوام هرکه عاشق شود انگشت نمایی باشد چون زبان در دهن خلق فتادم آری برود بر سر هرکس که قضایی باشد نشود هیچ خردمند از این سان که منم سخره ء عشق مگر شیفته رایی باشد همه تشنیع کسان بر سر می خوردن ماست پیش ما خوردن می سهل خطایی باشد ببرم زنگ کدورت به می از طبع فقیه گر میان من او هیچ صفایی باشد سر سودا زده ای را چو نزاری جز می نیست ممکن که دگر هیچ دوایی باشد حکیم نزاری قهستانی