حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۴۴۷: مرا مسخّر عقل مجاز نتوان کرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مرا مسخّر عقل مجاز نتوان کرد که رند را به ستم توبه باز نتوان کرد من آن نیاز کنم در شبی به می خوردن که در نماز به عمر دراز نتوان کرد کجا فسرده دلان را سماع ذوق دهد چو سوز سینه نباشد نیاز نتوان کرد شدم به مسجد و گفتم نماز بگزارم که هم به کُل در طاعت فراز نتوان کرد خیال دوست به من گفت روی برگردان که در دو قبله به یک دل نماز نتوان کرد ملالت از عقبِ عاشقان کنند ولی ز پیش حکیم ازل احتراز نتوان کرد بهشت نسیه نمی بایدم به طاعت نقد که این معامله با اهل راز نتوان کرد به زعم مدعیان ، عیش تازه خواهم داشت که خوز هم دم دیرینه باز نتوان کرد فدای دوست کند جان نزاری و محمود چه جان بود که فدای ایاز نتوان کرد حکیم نزاری قهستانی