حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۳۹۱: دوش مرا صبحدم آمد و آواز داد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دوش مرا صبحدم آمد و آواز داد گفت که خواهد تو را راه به من باز داد کرد برون ز آستین شیشگکی پر شراب بر لب جام آنگهی بوس به اعزاز داد داد به من جام و گفت نوش کن و دم مزن جام چنین داد کی آن که به دم ساز داد تربیتم کرد عشق راهبرم عشق بود نوبت انجام کرد خلوت آغاز داد شبپره را ره نداد در نظر آفتاب قلب فرو مایه را در دهن گاز داد شاه فرو ناورد سر به در هر گدا زشت بود عکّه را مرتبه ی باز داد سر به در آرد ز جیب مایه ی دیوانگی هرکه پیامی به آن سلسله ی راز داد هرکه نزاری صفت دل نه به حق در دهد نقد به قلاب برد راز به غماز داد حکیم نزاری قهستانی