حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۳۴۹: از آن سبب دل من ترک خورد و خواب گرفت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از آن سبب دل من ترک خورد و خواب گرفت که صبح و شام و شب و روز با شراب گرفت بهانه می کنم آخر شراب باری چیست که دل ز مشعله ی مهر دوست تاب گرفت هنوز هیچ ندیدم مرا زمن بستد چه خوب رفت و موافق ره صواب گرفت اگر نه بهر خلاص از عذاب هجران است چرا چنین به رحیل خودم شتاب گرفت امید خیر بباید برید و استخلاص ز تشنه یی که چو من بر پی سراب گرفت گرت مجال بود از عذاب خلق گریز که جغد خانه ازین غصّه در خراب گرفت به آفتاب نگه کن که از حیا هر شام به زیر چادر شب روی در نقاب گرفت چو صور عشق فرو کوفتم ز هیبت آن کسی نماند که از من نه اجتناب گرفت که راست طاقت نور تجلی شب طور شنیده ای که کلیم از چه اضطراب گرفت ز تاب مهر دلم در پناه زلف گریخت چو سایه دید فرو آمد و مآب گرفت از آن بسوخت نزاری که طبع خود رایش مقام دیده و دل نزد آفتاب گرفت حکیم نزاری قهستانی