حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۲۹۷: خنک وجودِ کسی کِه ش نظر به هم نفسی ست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خنک وجودِ کسی کِه ش نظر به هم نفسی ست که بویِ هم نفسی یافته ست هر که کسی ست نمی شود به سر از همدمی دمی آن را که اندکی به گریبانِ عقل دست رسی ست بیا که گر بروی تا هزار سال از تو هنوز در دلم انسی و در سرم هوسی ست به هوش باز نیاید دلم که مستیِ عشق نه آن بود که به هر مهلتیش وابرسی ست به جز خیالِ تو چیزی به دیده در ناید مرا که کوهِ اُحد در نظر کم از عدسی ست هنوزم ار رمقی هست بی تو معذورم که مرغِ جانِ چو سنگم در آهنین قفسی ست رقیبم از درِ او گو بران من از شیرین بدین قدر نگریزم که با شکر مگسی ست بلی منم نه عسس مانع شد آمدِ خویش به کویِ دوست که هر عضو بر تنم عسسی ست نزاریا نفسی تازه روی و خوش دل باش که انقلاب محالاتِ نفس در نفسی ست بهشت طالبی آوازه بشنوی ز بهشت که جز مسخَرِ بانگِ میان تهی جرسی ست حکیم نزاری قهستانی