حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۲۸۶: مرا با دوست کاری اوفتاده ست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مرا با دوست کاری اوفتاده ست که دل با او به جانم در نهاده ست ولیکن اختیاری نیست این کار که خشت از کالبد بیرون فتاده ست جمالش از دماغم هوش برداشت خیالش پیشِ چشمم ایستاده ست به جز می مونس دیگر ندارم دلِ غم گین به می پیوسته شادست مراد از هر دو عالم گر بدانی حضورِ دوستان و جام باده ست وگرنه هر چه بیرون زین دو قسم است به نزدیکِ خرد فی الجمله بادست چو موعد زان جهان حور و شراب است مرا این هر دو این جا دست داده ست نخواهم انتظارِ نسیه بردن بهشت نقد بر ما در گشاده ست نزاری مریم رز را نکو دار که می او را مسیحی پاک زاده ست حکیم نزاری قهستانی