حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۲۲۹: چه عیشها دگر اصحاب را کزین سفرست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چه عیش ها دگر اصحاب را کزین سفرست مگر مرا که وجود از حیات بی خبر است نه یار با من و نه دل زهی دو دیدهٔ سخت که با چنین سر و کارم عزیمت سفرست من از جهان و جگرگوشه ای و غایب از او وجود با من و دل پیش گوشهٔ جگرست نه حاصلی و نه تکلیفی و نه مصلحتی مرا بگوی که طوق عراق در چه خورست به قهستان درم از دوستان شکایت نیست ولی رقیب حبیبم ز دشمنان بتر است اگر تو قصهٔ ما بشنوی دگر نکنی حدیث لیلی و مجنون که در جهان سمرست چه جان بکندم و خون خوردم و نمی میرم دروغ نیست که عاشق ز سنگ سخت ترست معاف دار که با خویشتن نپردازد کسی که خاطر او در پی کسی دگرست به سر نمی شود از شاهدی وگرنه مرا خدای داند کز هرچه در جهان به سرست رقیب گفت نزاری مکن نظر به غرض بپوش دیده که ما را غرض همین نظر است حکیم نزاری قهستانی