حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۲۲۱: قصد به جان کرده ای ای دل محنت پرست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
قصد به جان کرده ای ای دل محنت پرست دیده نهادی به صبر ، دوست بدادی ز دست بس که بسر برزدی دست به حسرت ولیک سود ندارد دریغ ، صید چو از دام رست سینه ی مجروح را وصل چو مرهم نهاد ضربتِ پیکان هجر ، باز جراحت بخست رغبت دنیا مکن ؛ دوست بدنیا مده هرکه ثباتیش هست دل بجهان در نبست دور زمانت اگر تا بفلک برکشد هم کُنَدَت عاقبت زیرِ گِل این خاک پست یکدم اگر یافتی کُنجی و اهل دلی حاصل آن یکدم است ، هرچه در ایٌام هست بی هنر عیب جوی ، غیبت ما گو بگوی کِی بملامت رود مهر که در دل نشست روز قیامت بهوش ، باز نیاید هنوز هرکه به حلقش رسد جرعه ی جام الست چاشنی ای یافته ست بی سببی نیست هم موجب شیرینی است ، شور نزاری مست حکیم نزاری قهستانی