حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۱۷۲: اگر مفارقت ای دوست بر تو آسان است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
اگر مفارقت ای دوست بر تو آسان است دل تو را نتوان گفت دل که سندان است اگر شکیب ندارد نیازمند وصال بدش مگو که مشتاق روی جانان است اگر گدایی عاشق شود خجل مکنش به سرزنش که اسیر ایاز سلطان است هر آدمی که پری پیکری به دست نکرد هنوز حاشا در پای گاه حیوان است در آن وجود که از عشق جنبشی نبود بود معاینه چون صورتی که بی جان است تورا عذاب شب گور هایل است و مرا عذاب روز جدایی هزار چندان است زباد رایحه ی شهرِ دوست می آید مگر برید صبا هد هد سلیمان است قیاس کن تو که فردوس مطلق است عراق مرا چه فایده چون دوست در قهستان است گریز کردن از اصحاب غیر مصلحت است علی الضروره اگر عزمشان به ایران است به اتفاق رفیقان مشوش احوال اند نه هم نزاری و بس زین سفر پشیمان است حکیم نزاری قهستانی