حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۱۴۷: می خور که بر اصحاب خرابات حلال است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
می خور که بر اصحاب خرابات حلال است گو زهر خور آن کس که بر او نوش وبال است زان باده که گویی دمش از بوی بهشت است گر نیز به دوزخ بروم توبه محال است بسیار بکوشید خَضر تا که بدانست آخر که حیاتش هم از این آب زلال است از صحبت یاران دل افروز به نوروز غایب نتوان بود که هنگام وصال است آنچ از دم عیسی به روایت بشنیدیم دیدیم که در قافله ی باد شمال است عیبم مکن ای خام که افسرده نداند تا سوخته ی عشق بر آتش به چه حال است در گوشه ی محراب به تقوا بنشیند آن را که نظر بر خم ابروی هلال است از خانه برون آمدنم زهره نباشد در خلوتم آن روز که آن محض کمال است شوخی دگر از هر سر کویم که برآیم چادر بگشاید ز قیامت که جمال است روزی پدرم گفت برآنم که نزاری از مطرب و می توبه کند این چه خیال است معروف بود مردم دیوانه به توبه بر من به جویی هر چه حرام است و حلال است حکیم نزاری قهستانی