حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۱۴۲: مشتاق روی دوست که حالش مشوش است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مشتاق روی دوست که حالش مشوش است گر پابرهنه بر سر آتش رود خوش است از سوختن گزند نباشد خلیل را گر زان که شش جهات جهان جمله آتش است چون تیر بی حجاب شوم در سرای دوست گر صد رقیب بر در و بامش چو آرش است از فرش عار دارد و از عرش بگذرد آن کو به بحر عشق درافکنده مفرش است در چشمش آدمی همه دیوند هر که را میل نظر به جانب یار پری وش است عاقل رضای دوست به دنیا و دین نداد ما فارغیم و خاک بر آن سر که سرکش است ما و قرابه ی می و کنج خرابه یی اینجا چه جای طاق و رواق منقّش است درکش نزاریا سر از این طاق سرنگون درخورد صحبت تو حریف قدح کش است حکیم نزاری قهستانی