حکیم نزاری قهستانی
غزلیات
شمارهٔ ۵: دانی چه مصلحت را بل غاغ شد بخارا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دانی چه مصلحت را بل غاغ شد بخارا تا این ستیزه گاران بی دل کنند مارا زین قوم در خراسان الاّ بلا نخیزد شکلی کنید و دفعی بنشستن بلا را گفتم از آن جماعت یاری به چنگم آید آن دل که داشتم نیز از دست شد قضا را یاری چنان که باید دیدم ولی دریغا گر التفات کردی در عشق مبتلا را ترکی که گر به دعوی از خانقه در آید از دین و دل بر آرد پیران پارسا را گر زلف تاب داده باز افکند به گردن از نافه ی نغوله مشکین کند صبا را گر فرق او ببیند بالای ماه رویش خط در کشد منجّم بر چرخ استوا را در ملک خوب رویی آخر چه کم بباشد گر بوسه یی ببخشد خشنودی خدا را زر باید ای نزاری تا کی خروش و زاری تمکین نمی کند کس درویش بینوا را حکیم نزاری قهستانی