حکیم سبزواری
غزلیات
شمارهٔ ۱۷۳: ز اِشتیاق تو مُردم نه پیکی و نه پیامی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز اِشتیاق تو مُردم نه پیکی و نه پیامی ز هجر جان به لب آمد نه قاصدی نه سلامی چه باشد ار بنمائی ز نامه نافه گشائی ز زلف غالیه ساخوش نمیکنی چومشامی چه می شود اگر از عین لطف و بنده نوازی فتد نظر به عنایت ز خواجهٔ به غلامی نشد نصیب نه سیب زنخ نه شربت لعلت به شکّرین سخنی کن علاج تلخی کامی بپاسبان حرم از ره ثواب بگوئید که تا بکی بنشیند کبوتری لب بامی بیاد خسته دلی ده بباد نفخهٔ زلفی ز سر گرانی زلف ار به کلبه ای نخرامی خدای را سوی صیاد عرض حال بدارید که چند مرغ اسیری بود به گوشهٔ دامی چه خوش بود که ببینم شبی به خلوت اسرار نشسته دلبر مهر و نهاده شیشه و جامی حکیم سبزواری