حکیم سبزواری
غزلیات
شمارهٔ ۱۶۴: دلا دیریست دور از دلستانی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دلا دیریست دور از دلستانی جدا از بارگاه لامکانی سوی ملک مغان کردی سفرها برای دوستان گو ارمغانی همه یاران بنزلگه غنودند تو با این دیو رهزن همعنانی کجاپوئی روان آلوده مهلا بشا دروان سلطانی رو آنی چنین فرشی و بیسامان نشاید که عرشی و شه سامانیانی مبین بر ظاهرت کز روی معنی جهان جانی و جان جهانی همه از آن حسنت خوشه چینند که آن حسن را دریا و کانی بجان باشد سپهرت گوی چوگان بتن گر قبضه ای زین خاکدانی که دایم جان او انباز جسم است تو آخر خارج از کون و مکانی ز من مینوش و می نوش از خم عشق که به این آب ز آب ندگانی همین نی نقش تصویرت بدیع است که اسرار معانی را بیانی حکیم سبزواری