حکیم سبزواری
غزلیات
شمارهٔ ۱۵۲: راه عشق است و بهرگام دوصد جان بگرو
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
راه عشق است و بهرگام دوصد جان بگرو عشق سریست نهانی به دراز گفت و شنو کی شود این دل بی حاصل ما طعمه عشق بر این مرغ هما خرمنی از جان بدو جو بسکه نزدیک بود شارع مقصد دور است تا یکی ای دل دیوانه بهر سو تک و دو این همه عکس که آغازی وانجامش نیست از فروغ رخ آن مهر بود یک پرتو در بر ماه ببین آینه و آب جدار که چسان خود متفنن شود از یک خورضو گوشه ابروئی از گوشهٔ برقع بنمود آسمان را که همی چرخ زنان شد در دو درد نوشان سماوی ترا آمده جام که بود باز از این فخر دهان مه نو می خور اسرار و از این خواب گران شو بیدار حاصل عمر خود اندوز که شد وقت درو حکیم سبزواری