حکیم سبزواری
غزلیات
شمارهٔ ۱۴۸: فتنه چسان بپا شود خیز بیا که همچنین
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
فتنه چسان بپا شود خیز بیا که همچنین آب حیات چون رود جلوه نما که همچنین عمر دوباره چون گرفت مرده ز لعل عیسوی چون تو برفتی از برم باز بیا که همچنین غنچه چگونه بشکفد از دم صبح مشک بیز دل بگشا از آن دهن نغمه سرا که همچنین مهرچگونه سرزند از افق فلک بخاک سایهٔ سرو خود فکن بر سر ما که همچنین دست قضا چسان کسان در رسن بلا کسان قید نما بمو ز ذل سلسله ها که همچنین آتش طور موسوی گر ز تو آرزو کنند از سر طور دل نما نور و سنا که همچنین شرح جمال حق ز تو گر طلبند با جلال از رخ و زلف خویشتن پرده گشا که همچنین منکر نعمت او مگر بر تو نیفکند نظر قدس تشبهّت شمر قهر و رضا که همچنین خواست که شرح آن دهد کاینهٔ تو بهر او ساخت همه برای تو آینهها که همچنین کان و نبات و جانور دیو و فرشته چیستند یک به یک از وجود خود گو به در آ که همچنین بوقلمون صفت پری هر نفسی به پیکری چون بودای ز گل بری پر بگشا که همچنین چیست هلال خود بگو گوشهٔ ابروان من بدر چسان شود نما خود بخدا که همچنین اسرار کنز مختفی گر ز تو جستجو کنند رخصت ناطقه مده نطق و نوا که همچنین حکیم سبزواری