حکیم سبزواری
غزلیات
شمارهٔ ۱۲۶: ای قامت تو سرو لب جویبار دل
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای قامت تو سرو لب جویبار دل وی طلعت تو صورت باغ و بهار دل افکنده عقد زلف تو در کار جان گره در طرهٔ تو تیره شده روزگار دل گو نگهتی ز گیسوی مشکین او صبا کز حد گذشت بر سر ره انتظار دل نی از وصال خرم و نی از فراق خوش افتادهام بورطهٔ حیرت ز کار دل دنیا و دین و جان و خرد میدهد بباد بیچاره آن فلک زده کوشد دچار دل دیدم برت چو خواری دل عزت رقیب گشتم ز بیوفائی تو شرمسار دل خون می خورد دل و همه سرخوش ز جام تو نبود روا بدور تو اینسان مدار دل رفت از برو قرار ببزم رقیب کرد با زلف بی قرار تو این شد قرار دل این لخت دل به پیش سگش هم نیفکند دیدی چقدر بود برش اعتبار دل گفتی که دل بطرهٔ خوبان مده چه سود اکنون که رفت از کف من اختیار دل اسرار موج بحر محبت بیفکند آخر در نگار دل اندر کنار دل حکیم سبزواری