حکیم سبزواری
غزلیات
شمارهٔ ۹۵: سر که ندارد ز تو سودا بگور
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سر که ندارد ز تو سودا بگور دیده که بیند نه بروی تو کور نی چه خطا رفت کدامین سراست کز نمک لعل تواش نیست شور جمله عوالم بتو باشد عیان نور رخت گشته نهان از ظهور دیدهٔ خفاش چه و نور مهر طاقت پروانه چه ونار طور مرده دلاقبر تن خاکی است زنده شو از عشق و درآی از قبور زین ملکاتت چه ملکهاچه ملک تبرز ذاحصل ما فی الصدور این که برت نور شد از ظلمت است قاعدهٔ باسر مخروط نور مایهٔ ظلمت ز صور دور کن تا شنود گوش دلت نفخ صور ای که شنیدی که از او نیست شر رمز بآنست که نبود شرور ز اینهٔ دل اگرت رفت زنگ زنگیت اندر نظر آید چو حور از دل خود دیدنش اسرار جوی خیر ز یاذاتک فقد المزور حکیم سبزواری