حکیم سبزواری
غزلیات
شمارهٔ ۸۳: جهان گیرئی کز سیاهی برآید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
جهان گیرئی کز سیاهی برآید ز شمشیر ابروی ماهی برآید هر افسون و نیرنگ کآید ببابل ز جادوی زلف سیاهی برآید جوانا مبر جور ز اندازه ترسم که از سینه گرمی آهی برآید چو افتاده ما را که کام دگرها اگر از تو گاهی نه گاهی برآید تعلل چرا چون علاج دل ما ترا ای مسیح از نگاهی برآید به هر سوست گوش امیدم که شاید صدای درائی ز راهی برآید چو کوهی است بار غمت بر دل زار بکوهی چسان پرکاهی برآید مه چرخ بین هر شب و طالع ما که ماهی برآید که ماهی برآید عجب سرزمینی است کاخ محبت گدائی اگر رفت شاهی برآید بتلخی دهد جان شیرینش اسرار چو رفت از برت جان الاهی برآید حکیم سبزواری