حکیم سبزواری
غزلیات
شمارهٔ ۲۲: دور از شاه خراسان در بلا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دور از شاه خراسان در بلا همچو ایوبم بکرمان مبتلا آدم آسا از فریب آسمان صرت من فردوس طوس را حلا گرچه دارالفقر کرمان جنتی است لیک در جنات سفلست و علا ای صبا بگرفته دامانت مگر خاک دامنگیر سخت این دلا ای صبا از خطهٔ کرمان گذر بر خراسان چون خورآسان از ولا پس بآن شیرین شهر آشوب گوی خاک راهت دیدهٔ ما را جلا پیش تو شیرینی کرمانیان زیره در کرمان و پیش کان طلا ای خور ثانی عجب عاشق کشی سوختم از دوریت سنگین دلا از خراسان بوی خون آید همی الصلا ای خیل جانباز الصلا چند الست ربکم لارا جواب دارم از شکر لبت چشم بلا کلب خود را یا بباید داد بار یا نباید کلب خود خواند اولا واگرفتی سایهٔ خود از سرم فکر اسرارت نداری مجملا حکیم سبزواری