حکیم سبزواری
غزلیات
شمارهٔ ۱۵: کمان شد قامتم از بس کشیدم بار محنتها
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کمان شد قامتم از بس کشیدم بار محنتها دلم صد چاک شد از بسکه خوردم تیرآفتها سپند از انجم و مجمرزمه هرشب از آن سوزد که سارد از رخ خوب توایزد دفع آفتها دهید ای ناصحان پندم زهول حشر تاچندم دمی صدبار می بینم از آن قامت قیامتها عجب دارم که صورت بست درمرآت آنصورت که بتواند کشدباآن نزاکت عکس صورتها زنم هر لحظه اوراق کتاب دیده را برهم که جزنقش توگرجویم بشویم زاشک حسرتها ز صهبای شهودش جرعهٔ ساقی کرامت کن که بر اسرار روشن گردد اسرار کرامتها حکیم سبزواری