بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۷۲۰: خوشست از دور نذر محفل همصحبتان بوسی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خوشست از دور نذر محفل همصحبتان بوسی جهان جز کنج تنهایی ندارد جای مأنوسی فنا تعلیم هستی باش اگر راحت هوس داری به فهم این لغت جز خاک گشتن نیست قاموسی نپنداری بود عشق از دل افسردگان غافل شرر در پردهٔ هر سنگ دارد چشم جاسوسی دو عالم محو خاکستر شد از برق تماشایت چه شمع ست اینکه عرض پرتوش نگذاشت فانوسی سجود سایه ام ، امید اقبال دگر دارم به خاک افتاده ام در حسرت اقبال پابوسی چه اقبال است یارب مژدهٔ شمشیر قاتل را که بوی خون چکیدن در دماغم می زند کوسی ز وحشت شعلهٔ من مژدهٔ خاکستری دارد به استقبال بالم می رسد پرواز معکوسی به صد چاک جگر آهی نجست از سینهٔ تنگم در زندان شکست اما نشد آزاد محبوسی نظر باز چراغان تأمل نیستی بیدل شرار سنگ هم در بیضه پرورده ست طاووسی بیدل دهلوی