بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۷۰۹: به گلزاری که آن شوخ پریپیکر کند بازی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به گلزاری که آن شوخ پری پیکر کند بازی غبارم چون پر طاووس گل بر سر کند بازی جهان دریای خون گردد اگر چشم سیه مستش ز دست افشانی مژگان به ابرو سر کند بازی گدایی کز سر کوی تو خاکی بر جبین مالد به تاج کیقباد و افسر قیصر کند بازی عرق بر عارضت هر جا بساط شبنم آراید نگه در خانهٔ خورشید با اختر کند بازی قلم هرگه به وصف نیش مژگان تو پردازد چو خون جسته مضمون در رگ نشتر کند بازی مخور جام فریب از نقش صورتخانهٔ گردون به لعبت باز بنگر کز پس چادر کند بازی دل از ساز طرب بالیدن ننگست ازین غافل که از افراط شوخی طفل را لاغر کند بازی مرا از ششجهت قید است و خوش آزاد می گردم کم افتد مهره ای زینسان که در ششدر کند بازی ز بس پیچیده است آفاق را بی مهری گردون عجب گر طفل هم در دامن مادر کند بازی کتاب عرض جاهت تا ورق گرداند در جایی زهی غافل که با نقش دم اژدر کند بازی وداع بیقراری می کند چون شعله پروازت هوس بگذار تا چندی به بال و پرکند بازی من از سر باختن بیدل چه اندیشم درین میدان که طفل اشک هم بر نیزه و خنجر کند بازی بیدل دهلوی