بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۶۸۲: مکش رنج تأمل گر زیان خواهی و گر سودی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مکش رنج تأمل گر زیان خواهی و گر سودی درنگ عالم فرصت نمی باشد کم از دودی جهان یکسر قماش کارگاه صبح می بافد ندارد این کتان جز خاک حسرت تاری و پودی خیال آباد امکان غیر حیرت بر نمی دارد بساط خودنماییها مچین بر بود و نابودی درین گلزار کم فرصت کدامین صبح و کو شبنم عرقها می شمارد خجلت انفاس معدودی خیال آشیان نوبهار کیست حیرانم که می بالد ز چشمم حیرت بوی گل اندودی شکرخند کدامین غنچه یارب بسملم دارد که چون صبحم سراپا پیکر زخم نمکسودی از این سودا که من در چارسوی نُه فلک دارم همین در سودن دست ندامت دیده ام سودی به هر سو بنگری دود کباب یاس می آید به غیر از دل ندارد مجمر کون و مکان عودی تو هم در آرزوی سیم و زر زنار می بندی مکن طعن برهمن گر کند از سنگ معبودی علاج زندگی بی نیستی صورت نمی بندد چو زخم صبح دارم در عدم امید بهبودی به چندین داغ آهی از دل ما سر نزد بیدل چراغ لالهٔ ما نیست تهمت قابل دودی بیدل دهلوی