بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۶۸۱: درین محفلکه پیدا نیست رنگ حسن مقصودی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
درین محفل که پیدا نیست رنگ حسن مقصودی چراغ حسرت آلود نگاهم می کند دودی چو آن شمعی که از فانوس تابد پرتو آهش درون بیضه ام پیداست بال شعله فرسودی خروش بینوایی های من یارب که می فهمد چو مژگانم ز سر تا پا زبان سرمه آلودی طریق بندگی ناز فضولی برنمی دارد تو از وضع رضا مگذر چه مقبولی چه مردودی عدم ایمای اسرارت ، وجود اظهار آثارت ز نیرنگ تو خالی نیست معدومی و موجودی به یک مژگان زدن آیینه بی تمثال می گردد به حیرت ساز رنگ خودنمایی می برد زودی به تیغ آبرو گنج زر و گوهر نمی ارزد اگر انصاف باشد طبع مایل نیست بیجودی مشو غافل ز وضع فقر اگر آرام می خواهی چو صحرا خاکساری نیست بی دامان مقصودی به رنگ طوق قمری در هوای سرو موزونت کند خاکسترمن ناله از هر حلقهٔ دودی به راه انتظار جلوه ای افکنده ام بیدل چو شمع از چهرهٔ زرین خود فرش زر اندودی بیدل دهلوی