بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۶۵۶: رفتی چو می از ساغر و دیگر ننشستی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
رفتی چو می از ساغر و دیگر ننشستی ای اشک دمی بر مژهٔ تر ننشستی جان سختی حرص اینهمه مقدور که باشد زد بر کمرت بار دل این در ننشستی نامحرمی عافیتت طرفه جنون داشت پرواز هم افسرد و ته پر ننشستی ای قطره دماغت نکشد ننگ فسردن خوشباش که بر مسند گوهر ننشستی چون آتش ازین جاه که خاکست مآلش گو شعله نبالیدی و اخگر ننشستی ای سایه چنین پهن که چیده ست بساطت آخر تو ز خاک آنهمه برتر ننشستی بر مسند اقبال که جز نام ندارد چون نقش نگین یکدوعرق ننشتی عالم همه افسانهٔ تکلیف صداع است آه ازتو درین مجلس اگر بر ننشستی ناراستی از جادهٔ فهمت به در انداخت بودی خط تحقیق و به مسطر ننشستی گر مفلسی و شهرت جاهیست ضرورت تشهیر کمی نیست که بر خر ننشستی بیدل همه تن حلقه شدی لیک چه حاصل در خاک نشستی و بر آن در ننشستی بیدل دهلوی