بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۵۸۷: ای بسمل طلب پی خون چکیده رو
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای بسمل طلب پی خون چکیده رو چون اشک هر قدر روی از خود دویده رو فرصت در این بهار پر افشان وحشت است همچون نگه به هر گل و خاری رسیده رو تا چند هرزه از در هر کوچه تاختن یک قطره خون شو و ز گلوی بریده رو امروزت از امل پی فردا گرفته است ای غافل از غزل به خیال قصیده رو سعی شرار اینهمه فرصت شمار نیست یک پر زدن به همت رنگ پریده رو ای بیخبر ز قامت پیری چه شکوه است عمری ست بار می کشی اکنون خمیده رو زبن گرد تهمتتی که نفس نام کرده اند چون صبح دامنی که نداری کشیده رو کورانه چند در پی عصیان قدم زدن شایدکه بازگردی از این راه دیده رو بی وحشتی رهایی ازین باغ مشکل است از بوی گل به خویش فسونها دمیده رو زین خاکدان عروج تو در خورد وحشت است بر نردبان صبح ز دامان چیده رو قاصد پیام ما نفس واپسین ماست گر محرمی ز آینه چیزی شنیده رو بیدل به هر طرف کشدت کاتب قضا مانند خامه یک خط بینی کشیده رو بیدل دهلوی