بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۵۷۴: گر از موج گهر نشنیدهای رمز خروش او
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر از موج گهر نشنیده ای رمز خروش او بیا شور تبسم بشنو از لعل خموش او حیا ساقی ست چندانی که حسنش رنگ گرداند ز شبنم می زند ساغر بهار گلفروش او چمن جام طرب در جلوهٔ شاخ گلی دارد که خم گردید از بار سبوی غنچه دوش او ندانم بوالهوس از گردش ساغر چه پیماید که شد پا در رکاب از صورت پیمانه هوش او خروشی می کند توفان چه از دانا چه از نادان جهان خمخانه ای د ارد که این رنگ است جوش او نباید بودن از پشت و رخ کار جهان غافل چو زنبور عسل نیشی است در دنبال نوش او غرور خود سری را چارهٔ دیگر نمی باشد مگر گردد خیال خاک گشتن عیب پوش او نوای صور هم مشکل گشاید گوش استغنا چه نازم بر دل افسرده و ساز خروش او زبان بو ی گل جز غنچه بیدل کس نمی فهمد فغان نازکی دارم اگر افتد به گوش او بیدل دهلوی