بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۴۳۱: پیرگشتم چند رنج آب وگل برداشتن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
پیرگشتم چند رنج آب وگل برداشتن پیکرم خم کرد ازین ویرانه دل برداشتن خفت بی اعتباری سخت سنگین بوده است چون حنا فرسوده ام از خون بحل برداشتن کاش خاکستر شوم تا دل زحسرت وارهد چند دود از آتش نا مشتعل برداشتن پشت دستم بر زمین ناامیدی نقش بست بسکه از بار دعاها شد خجل برداشتن از سپند ما اگر هویی به دست آید بس است بیش نتوان نالهٔ طاقت گسل برداشتن در خراب آباد هستی ازکدورت چاره نیست دوش مزدوریم باید خاک و گل برداشتن چون حیا هرگز نشد پیشانی ام پاک از عرق نیست آسان بار طبع منفعل برداشتن با ضعیفی ساز ایمن زی که آفتهای دهر هست در خورد مزاج مستقل برداشتن عبرت آباد است بیدل سیرگاه این چمن بایدت مژگان به حیرت مشتمل برداشتن بیدل دهلوی