بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۴۱۰: عرقها دارد آن شمع حیا لیک از نظر پنهان
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عرقها دارد آن شمع حیا لیک از نظر پنهان به تمکینی که آتش نیست در سنگ آنقدر پنهان چو آن اشکی که گردد خشک در آغوش مژگانها به عشقت در طلسم نیشتر دارم جگر پنهان زدم از آفت امکان به برق سایهٔ تیغت به ذوق عافیت کردم به زیر بال ، سر پنهان شکست رنگ هم شوخی نکرد از ضعف احوالم در این ویرانه ماند آخر نشان گنج زر پنهان چه امکانست گرد وحشتم از دل برون جوشد تحیر رشته ای چون موج دارم در گهر پنهان ز موی خود خروش چینی از شرم صفیر من صدای کاسهٔ چشم است در تار نظر پنهان تماشاگاه جمعیت ، تحیر خانه ای دارم که چون آیینه در دیوار دارد نام در پنهان مکن تکلیف گلگشت چمن مجروح الفت را که بو در برگ گل تیغی ست در زیر سر پنهان سراغ هیچکس از هیچکس بیرون نمی آید جهانی می رود در نقش پای یکدگر پنهان سراپا وحشتم اما به ناموس سبکروحی ز چشم نقش پا چون رنگ می دارم سفر پنهان ندارد لب گشودن صرفهٔ جمعیتم بیدل که من چون غنچه در منقار دارم بال و پر پنهان بیدل دهلوی