بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۲۵۳: چندین مژه بنشست رگ خواب به چشمم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چندین مژه بنشست رگ خواب به چشمم از خون شهید که زند آب به چشمم کو آنقدر آبی که در بن دشت جگرتاب چون اشک کند یک مژه سیراب به چشمم جز حیرت از انبوهی مژگان چه خروشد یک تار نظر وین همه مضراب به چشمم دور نگهی تا سر مژگان برساندم گرداند حیا ساغرگرداب به چشمم گر اطلس افلاک زند غوطه به مخمل مشکل که برد صرفه ای از خواب به چشمم آیینهٔ تمثال ، تعلق نپذیرد سامان دو عالم کن و دریاب به چشمم از دوش فکندم به یک انداز تغافل بار مژه بود الفت اسباب به چشمم بی روی توهرچند به عالم زنم آتش صیقل نزند آینه مهتاب به چشمم درکعبه به جوش آمدم از یاد نگاهت کج کرد قدح صورت محراب به چشمم غافل مشو از ضبط سرشک من بیدل چون آبله آتش به دل است آب به چشمم بیدل دهلوی