بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۱۹۹: باز از جهان حسرت دیدار میرسم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
باز از جهان حسرت دیدار می رسم آیینه در بغل به در یار می رسم خوابم بهار دولت بیدار می شود هر چند تا به سایهٔ دیوار می رسم زین یک نفس متاع که بار دل است و بس شور هزار قافله در بار می رسم میخانهٔ حضور خیال نگاه کیست جام دماغ دارم و سرشار می رسم نازم به دستگاه ضعیفی که چون خیال در عالمی که اوست من زار می رسم ای رنگهای رفته به مژگان غلو کنید از یک گشاد چشم به گلزار می رسم غافل نی ام ز خاصیت مژدهٔ وصال می بالم آنقدرکه به دلدار می رسم هر چند نیست چون ثمرم پای اختیار راهم به منزلی ست که ناچار می رسم جسم فسرده را سر و برگ طلب کجاست دل آب می شود که به رفتار می رسم شبنم به غیر سجده چه دارد به پای گل من هم در آن چمن به همین کار می رسم بیدل چنانکه سایه به خورشید می رسد من نیز رفته رفته به دلدار می رسم بیدل دهلوی