بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۱۰۷: زان ناله که شب بی رخت افراخته بودم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زا ن ناله که شب بی رخت افراخته بودم درگردن گردون رسن انداخته بودم این عالم آشفته که هستی است غبارش رنگیست که من صبح ازل باخته بودم پرواز غبارم پر طاووس ندارد همدوش خیالت نفسی تاخته بودم هیهات که فردا چه شناسم من غافل دیروز هم آثار تو نشناخته بودم پیشانی ام آخر ز عرق پاک نگردید کز تاب رخت آینه نگداخته بودم جز باد نپیمودم ازین دشت توهم چون صبح طلسم نفسی ساخته بودم درآتشم از ننگ فضولی چه توان کرد او در بر و من آینه پرداخته بودم خاکسترم امروز تسلی گر دود است پروانهٔ بیتاب همین فاخته بودم بیدل! ز میان دست غریبی به در آمد تیغی که به میدان غرور آخته بودم بیدل دهلوی