بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۰۸۳: کف خاکستری میجوشم ازخود پاک میگردم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کف خاکستری می جوشم ازخود پاک می گردم چو آتش تا برآیم از سیاهی خاک می گردم شرار فطرت من غور این و آن نمی خواهد به گلشن می رسم گر محرم خاشاک می گردم درین صحرا به جستجوی حسن بی نشان رنگی چو فهم خود برون عالم ادراک می گردم شکار افکن به درد اضطراب من چه پردازد نم اشکی به چشمی حلقهٔ فتراک می گردم وطن در پیش دارم لیک اگر نوشی به یاد آید ز تلخی های منت حقهٔ تریاک می گردم اجابت صد سحر می خندد از دست دعای من که من درد دلی در سینه های چاک می گردم دم صبح اضطراب شعله های شمع می بالد ترا می بینم و بر قتل خود بیباک می گردم دماغ همت من ناز کوشش برنمی دارد دمی گرد سرت می گردم و افلاک می گردم بسامان بهار از من به جز عبرت چه می چیند گریبان می درم گل می فروشم خاک می گردم ببینم تاکجا محوم کند شرم تماشایت ز خود با هر عرق مقدار رنگی پاک می گردم به زیر خاک هم فارغ نی ام از می کشی بیدل خمستان در بغل چون ریشه های تاک می گردم بیدل دهلوی