بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۰۱۱: مشت عرق زجبهه به هر باب ریختم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مشت عرق زجبهه به هر باب ریختم آلوده بود دست طمع آب ریختم طوف خودم به مغز رساند از تلاش پوچ گوهر شد آن کفی که به گرداب ربختم زان منتی که سایهٔ دیوار غیر داشت بردم سیاهی و به سر خواب ربختم بی شمع دل جهان به شبستان خزیده بود صیقل زدم بر آینه مهتاب ریختم عشق از غبار من به جز آشفتگی نخواست آتش به کارخانهٔ آداب ریختم چندین زمین به آب رسانید و گل نشد خاکی که بر سر از غم احباب ریختم مستان دماغ کعبه پرستی نداشتند خشت خمی به صورت محراب ریختم موجی به ترصدایی بسمل نشد بلند صد رنگ خون نغمه ز مضراب ریختم کردم زهر غبار سراغ وصال یار هیهات آب گوهر نایاب ریختم بیدل ز بیم معصیت تهمت آفرین لرزیدم آنچنان که می ناب ریختم بیدل دهلوی