بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۹۹۴: فهم حقیقت من و ما را بهانهام
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
فهم حقیقت من و ما را بهانه ام خوابیده است هر دو جهان در فسانه ام چون بوی غنچه ای که فتد در نقاب رنگ خون می خورد به پردهٔ حسرت ترانه ام پاک است نامهٔ سحر ازگرد انتطار قاصد اگر درنگ کند من روانه ام بر دوش آه محمل دل بسته است شوق چون سبحه می دود به سر ریشه دانه ام زبن بزم غیر شمع کسی را نسوختند دنیاست آتشی که منش در میانه ام چندی تپید شعلهٔ امید و داغ شد چون شمع بال سوخته بود آشیانه ام عجزم چو سایه بر در دیر و حرم نشاند یک جبههٔ نیاز و هزار آستانه ام آشفته نیست طرهٔ وضع تحیرم یارب به جنبش مژه مپسند شانه ام در موج حیرتی چو گهر غوطه خورده ام محو است امتیاز کران و میانه ام عنقا به بی نشانی من می خورد قسم نامی به عالم نشنیدن فسانه ام لبریزم آنقدر ز تمنای جلوه ای کز شرم گر عرق کنم آیینه خانه ام تا پر فشانده ام قفس و آشیان گم است بیدل چو بوی گل به کمین بهانه ام بیدل دهلوی