بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۹۷۳: ازکتاب آرزو بابی دگر نگشودهام
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ازکتاب آرزو بابی دگر نگشوده ام همچو آه بیدلان سطری به خون آلوده ام موج را قرب محیط از فهم معنی دور داشت قدردان خود نی ام از بسکه با خود بوده ام بی دماغی نشئهٔ اظهارم اما بسته اند یک جهان تمثال بر آیینهٔ ننموده ام گر چراغ فطرت من پرتو آرایی کند می شود روشن سواد آفتاب از دوده ام داده ام از دست دامان گلی کز حسرتش رنگ گردیده ست هر گه دست بر هم سوده ام در عدم هم شغل هستی خاک من آوارگیست تا کجا منزل کند گرد هوا فرسوده ام بر چه امید است یارب اینقدر جان کندنم من که خجلت مزدتر از کار نافرموده ام نی به دنیا نسبتی دارم نه با عقبا رهی ناامیدی در بغل چون کوشش بیهوده ام اینقدر یارب پر طاووس بالینم که کرد بسته ام صد چشم اما یک مژه نغنوده ام دستگاه نقد هر چیز از وفور جنس اوست خاک بر سرکرده باشم گر به خویش افزوده ام بیدل از خاکستر من شعله جولانی مخواه اخگری در دامن فرسودگی آسوده ام بیدل دهلوی