بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۸۹۸: نشد از حسرت داغت جگرم تنها خشک
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نشد از حسرت داغت جگرم تنها خشک لاله را نیز دماغیست درین سودا خشک منت چشمهٔ خضر آینه پردازی تریست دم شمشیرتو یارب نشود با ما خشک برق حسن تو در ابروی اشارت دارد خم موجی که کند خون دل دریا خشک در تماشاکدهٔ جلوه که چشمش مرساد موج آیینه زند هرکه شود برجا خشک چون حیا آب رخ گوهر ما وقف تریست عرقی چند مبادا شود از سیما خشک زین بضاعت نتوان دیگ فضولی پختن تا رسد نان به تری می شود آب ما خشک وقت آن شدکه ز بی آبی ابر احسان برگ گل روید ازین باغ چو نقش پا خشک بسکه افسردگی افسون تحیر دارد سیل چون جاده فتاده است درین صحرا خشک ترک اسباب لب شکوهٔ نایابی دوخت کرد افشاندن این گرد جراحتها خشک ماند از حیرت رفتار بلاانگیزت ناله در سینهٔ بیدل چو رگ خارا خشک بیدل دهلوی