بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۸۸۲: جای آن استکه بالد گهر شان صدف
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
جای آن است که بالد گهر شان صدف بحر در قطرگی اینجا شده مهمان صدف عزلت از حادثهٔ دهر برون تاختن است موج دریا نشود دست و گریبان صدف نیست در عالم بی مطلبی اسباب دویی دل صافیست همان دیدهٔ حیران صدف ظرف بیتابی یک قطره ندارد این بحر موج گوهر شو و میتاز به میدان صدف جهد افسوس طلب آبله واری دارد سودن دست گهر ریخت به دامان صدف قسمتت گر دم آبی ست غنیمت می دان بحر بیجا نشکسته ست لب نان صدف بر یتیمان چقدر سایه فکن خواهد بود به دو دیوار نگون خانهٔ وبران صدف صحبت مرده دلان سخت سرایت دارد آب گوهر همه وقت است به زندان صدف زلهٔ مائدهٔ حرص نیندوخته ایم استخوان خشکی مغز است در انبان صدف جوش یاسی ست بهار طرب ما بیدل می دمد چشم پر آب از لب خندان صدف بیدل دهلوی