بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۷۸۹: دلی که گردش چشم تو بشکند سازش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دلی که گردش چشم تو بشکند سازش به ذوق سرمه شدن خاک لیسد آوازش به هر زمین که خرام تو شوخی انگیزد چمن به خنده نگیرد غبار گلبازش به محفلی که نگاهت جنون کند تعمیر پری به سنگ زند شیشه خانهٔ نازش به خانه ای که مقیمان انتظار تواند زنند از آینه ها حلقه بر در بازش من و جنون زده اشکی که چون به شور آید بقدر آبلهٔ پا دمد تک و تازش غبار عرصه گه همتم که تا به ابد چو آسمان ننشیند ز پا سر افرازش به رنگم آینه ای بود سایه پرور ناز در آفتاب نشاند التفات پروازش تلاش خلق که انجام اوست خاک شدن به رنگ اشک تری می چکد از آغازش به گرد عالم کم فرصتی وطن داریم شرر خوش است به پرواز آشیان سازش چه شعله ها که نیامد به روی آب امروز مپرس از عرق بی دماغی نازش زخویش تا نروی ناز این چمن برجاست شکست در پر رنگ تو کرد پروازش به کوه بیدل اگر نالد از گرانی دل فرو به سنگ رود تا قیامت آوازش بیدل دهلوی