بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۷۶۷: من وآن فتنه بالاییکه عالم زیر دست استش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
من وآن فتنه بالایی که عالم زیر دست استش اگر چرخ است خاک استش وگر طوباست پست استش به اوضاع جنون زان زلف بی پروا نی ام غافل که در تسخیر دل هر مو دو عالم بند وبست استش چو آتش دامن او هرکه گیرد رنگ اوگیرد به این افسون اثرها در خیال خود پرست استش خدنگ او ز دل نگذشت با آن برق جولانی چه صنعت در زه ایمای حکم اندازد شست استش نه تنها باده از بوس لب او جام می گیرد حنا هم زان کف پای نگارین گل به دست استش شکفتن با مزاج کلفت انجامم نمی سازد چو آن چینی کز ابروی تغافل رنگ بست استش به کانون خیال آن شعلهٔ موهومی انجامم که در خاکستر امید دم صبح الست استش بنای رنگ اگر نقشش به طاق آسمان بندی شکست استش شکست استش شکست استش شکست استش به رنگ شعله ای کاسودنش خاکستر انگیزد ز خود بر خاستنهای غبارم در نشست استش پر طاووس یعنی گرد ناز اندوده ای دارم که در هر ذره رنگ چشمکی زان چشم مست استش روم از خویش تا بالد شکوه جلوه اش بیدل کلاه ناز او عمریست در رنگم شکست استش بیدل دهلوی