جلال عضد یزدی
قطعات
شمارهٔ ۱۳: داری اشرف زنی که چون می بست - بر کمان دو ابروی او زه
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
داری اشرف زنی که چون می بست بر کمان دو ابروی او زه خلقی اندر خیال او بی خواب عالمی بر جمال او واله پشت... نی فراخ و ساقی گرد حلقه ای تنگ و جفته ای فربه دوش تا صبح پیش چاکر بود به سرانگشت پا نشستم و ده آن چنان آرزوی... یر کند کآرزوی غدا کند ناقه دو سه سگ بچّه از تو زاییده ست اوّلین بچّه چون فکند از زه خشک شد سعری خری که نبود آن چنان گاو ریش در صد ده رکن دین آنچه از نجاست محض گرمیی بود و این زمان چو کره دومین بچّه چون بزاد از تو نازکی شد که عقل گفتا زه سیُمین بچّه چون برون آمد این یکی روشن است بر که و مه در عوض مولنا ی مسکین را ملک الموت گفت بسم اللّه نام ایشان نهادی اینها را همچو سیبی که خوانی آن را بِه خود ندانی تو این قدر که هنوز خاک ایشان ز خون اینها به نوبت رحلت تو است این بار خواه آدینه باش و خوه شنبه گنده... س مادری که در راه است این یکی را تو نام خویش بنه جلال عضد یزدی