بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۷۴۷: جز ستم بر دل ناکام نکردهست نفس
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
جز ستم بر دل ناکام نکرده ست نفس خون شد آیینه و آرام نکرده ست نفس یک نگین وار در این کوه چه سنگ و چه عقیق نتوان یافت که بدنام نکرده ست نفس زندگی سیر بهارست چه پست و چه بلند این هوا وقف لب بام نکرده ست نفس زین قدر هستی مینا شکن وهم حباب باده ای نیست که در جام نکرده ست نفس فرصت چیدن و واچیدن خلق اینهمه نیست کار ما بی خبران خام نکرده ست نفس تابع ضبط عنان نیست جنون تازی شوق تا می از شیشه گران وام نکرده ست نفس رفت آیینه و هنگامهٔ زنگار بجاست صبح ما را چقدر شام نکرده ست نفس غیر فرصت که در این بزم نوای عنقاست مژده ای نیست که پیغام نکرده ست نفس که شود غیر عدم ضامن جمعیت ما خویش را نیز به خود رام نکرده ست نفس معنی اینجا همه لفظ است ، مضامین همه خط آن چه عنقاست که در دام نکرده ست نفس هر دو عالم به غبار در دل یافته اند بیدل اینجا عبث ابرام نکرده ست نفس بیدل دهلوی