بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۷۰۴: دل بیضهٔ طاووس خیال است به برگیر
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل بیضهٔ طاووس خیال است به برگیر یعنی نفسی چند توهم درته پرگیر این صبح امیدی که طرب مایهٔ هستی ست بادی به قفس فرض کن آهی به جگرگیر اقبال به آتش همه یاس است ندامت گرتاج به فرق تونهد دست به سرگیر در محفل هستی منشین محو اقامت خمیازه بهار است نفس ، جام سحرگیر آسودگی دهرکمینگاه تپشهاست هر سنگ که بینی پرپرواز شررگیر رنگ دو جهان ریخته اند از تپش دل بر هرچه زنی دست همان موج گهر گیر مزد طلب اهل وفا وقف تلف نیست ای شمع زآتش پر پروانه به زرگیر امید به کوی تو همین خاک نشین است گوهر سر مویم ره صحرای دگرگیر حرفی ننوشتم که دلی خون نشد آنجا از نامهٔ من در پر طاووس خبر گیر بیحاصلی است آنچه ز اسباب جنون نیست دستی که نیابی به گریبان به کمرگیر بیدل به ره عشق ز منزل اثری نیست تا آبله ای گر برسی مفت سفر گیر بیدل دهلوی