بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۶۶۰: نه جام باده شناسم نه کاسهٔ طنبور
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نه جام باده شناسم نه کاسهٔ طنبور جز آنقدرکه جهان یکسر است و چندین شرر ندانم آنهمه کوشش برای چیست که چرخ ز انجم آبله دار است چون کف مزدور هجوم آبلهٔ اشک پر به سامان است درین حدیقه همین خوشه می دهد انگور به خرده بینی غماز عشق می نازیم که تا به دست سلیمان رسانده ام پی مور چو غنچه گلشن پوشیده حالتی دارم به بیضه شوخی عنقاست در پر عُصفور ز اهل قال توان بوی درد دل بردن به جای نغمه اگر خون کشد رگ طنبور جهان طربگه دیدار و ما جنون نظران پی غبار خیالی رسانده ایم به طور کشیده اند در این معرض پشیمانی عسل تلافی نیش از طبیعت زنبور ز موج درخور جهدش شکست می بالد به عجز پیش نرفته ست اعتبار غرور توان معاینه کرد از فتیله سازی موج که بحر راست چه مقدار در جگر ناسور چو شمع موم به جز سوختن چه اندوزد کسی که ماند ز شهد حقیقتی مهجور ز یار دورم و صبری ندارم ای ناصح دل شکسته همین ناله می کند مغرور ز سردمهری ایام دم مزن بیدل مباد.چون سحرت از نفس دمد کافور بیدل دهلوی