بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۶۰۴: توان اگر همه دوران آسمان گردید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
توان اگر همه دوران آسمان گردید به گرد خواهش یک دل نمی توان گردید جه حرصها که نشد جمع تا به خود چیدیم هوس متاعی ما عاقبت دکان گردید غبار وادی وهم اینقدر هجوم نداشت نگه به هرزه دریها زد و جهان گردید دلی به دست تو افتاد مفت شوخیها به روی آینه صد رنگ می توان گردید کباب سعی غبار خودم که این کف خاک به را شوق تو مرد آنقدرکه جان گردید سرشک اگر قدمی در ره تپش ساید به هر فسرده دلی می توان روا ن گردید فنا به حسرت بسیار پشت پا زدن است چمن هزارگل افشاند تا خزان گردید ز خود برآمدگان یک قلم فلک تازند نفس دو گام گذشت از خود و فغان گردید خوشم که عشق نکرد امتحان پروازم شکسته بالی من در قفس نهان گردید دگر مپرس ز تاب جدایی ام بیدل به درد دل که دلم سخت ناتوان گردید بیدل دهلوی